بخشی از نامه دکتر سروش به رهبری
By Admin • Mar 26th, 2018 • Category: وبلاگسالها پیش دیدم که بر کنگرهٔ ایوانی که میهمانان را میپذیرفتید کتیبه ای بود که این سخن از امام علی را بر آن کنده بودند : هرکس بر مسند رهبری مینشیند نخست باید به تأدیب خویش بپردازد و سپس به تأدیب دیگران که معلم خویشتن بودن احترامش بیشتر از معلم دیگران است
گفتهاید که اسلام تازیانه هم دارد ، ولی آیا فقط تازیانه دارد ؟؟ مگر عسلفروشی عیب داشت که سرکهفروشی اسلامی را دائر کردید ؟ صد محفل برای تائید ولایتفقیه برپا کردهاید یکی هم برای نقد و آسیب شناسی بر پا کنید ، صـد مداح و ثناخوان دارید یک نقاد را هم تحمل کنید که نقد خاصیتها دارد ، راضی مشوید که #حرامیان و #حرامزادگان استخوان دانشجویان را بشکنند و آنان را به زندان بیفکنند . دشنه به مصاف دلیل نفرستید که دشمنترین دشمنان دین ، مستبدانند
آخر اگر روزی دشمن به این مملکت دست طمع دراز کند از مجلس ذلیل ، از دانشگاه مظلوم ، از احزاب اخته ، از سیاستمتداران بله قربان گو ، از مدیران ناکارآمد ، از صدا و سیمای دروغگو ، از روحانی چاپلوس و از کارگران فقیر انتظار چه معجزهای می توان داشت ؟ با این مجلس ذلیل و قوۀ قضاییه زبون کدام دادگری و کدام مردم سالاری ممکن است ؟ مثلث زر و زور و تزویر را گماشتهاید تاشما را از شر قضا و قانون برهانند شب و رو به جهانیان درس کرامت و بخشش میدهید اما زندانها را از قساوت و جامعه را بهعفونت دروغ و ریا آغشتهاید ، صد خرده بر دیگران میگیرید اما خردهای انتقاد بر خود را نمیپذیرید ، آیا میپسندید که با فرزندان شما چنین کنند که با فرزندان مردم چنین میکنید ؟