Dr. Soroush in Memory of Mr. Montazeri

By • Dec 20th, 2009 • Category: وبلاگ

غیرت حق بود و با حق چاره نیست
کو دلی‌کز حکم حق صد پاره نیست؟

رحلت غم انگیز مرجع بزرگوار حضرت آیت الله منتظری، دلیر‌ترین فقیه استبداد ستیز دوران، کام‌ها را تلخ و چشم‌ها را گریان کرد. درود و رحمت رضوان حق بر او باد که خود آیت رحمت حق بود و در راه احقاق حقوق بندگان خدا دمی نیاسود.

به آن چه می گفت و می‌‌آموخت حقیقتاً باورداشت و از آن چه داشت و می‌توانست داشته باشد کریمانه و دلیرانه گذشت و حق عدل و احسان را به جا آورد و اینک با نیک نامی و آبرومندی به دیدار پروردگاری شتافته است که دوستدار محسنان است. ان الله یحب المحسنین.
جام می‌ و خون دل هر یک به کسی‌ دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

نصیب او در دایره قسمت، خون دل بود و چون پیشوای پارسایان علی‌علیه السلام عمری را در اندوه و ناکامی به سر برد و از طعن و تهمت و دشنام و ناجوانمردی دشمنان نصیبی وافر یافت، با این همه هیچ گاه چون عیسا مسیح به درگاه خدا ننالید که “چرا رهایم کرده ای”، بل چون سالار شهیدان حسین علیه السلام گفت: “رضی برضاک، تسلیما لامرک.”
حق بلکه تکلیف او بود که چون یک فقیه مجتهد با پاره ای از اجتهادات آیت الله خمینی در آویزد و آنرا نپذیرد. حق او بود که چون یک شهروند آزاد، رهبر حاکم را نقد کند و بر او خرده بگیرد. اما نظام استبداد دینی آن نقد‌ها را نه تنها بر چشم و سر ننهاد بل چون گناهان کبیره‌ای دید که فاعلش سزاوار مجازات است و دلیل‌های عوامانه عنوان کرد که دل امام را خون کرده‌ای و در” امتحان خطیر “مقبول نیفتاده ای لا جرم مستحق عقوبتی.
پیام بی‌دردانه و خود پسندانه مقام رهبری ‌نمکی تازه بر این زخم ظالمانه پر عفونت ریخت و “ابتلائات” آن فقیه راحل را لازمه کفران و غفران گناهانش شمرد: بلیات و ابتلائاتی که به اشاره رهبری و به دستان اعوان و انصار او پدید آمد و آن عزیز را بی‌محکمه و بی‌محاکمه به مدت پنج سال چون گنجشکی مظلوم در محاصره کرکسان ظالم نگاه داشت و مطبوعات ولایت مدارهم وی را در سیل و طوفان تهمت‌ها و اهانت‌های سنگین غرقه کردند.
جرم بزرگ آن فقیه نزیه جز این نبود که رهبری حاضر را شایستهٔ منصب افتا نمی شمرد و ردای مرجعیت را بر قامت او برازنده نمی‌‌دید وآنچه را همه درپس می گفتند او در پیش می گفت.
اسفا ودریغا که دیگر مراجع و مشایخ با او چنان که باید همراهی نکردند و با کوتاهی نا بخشودنی شان حوزه و مرجعیت را به زبونی و ذلتی نشاندند که رضا خان پهلوی هم آن را در خواب نمی دید و مصداق سخن پیامبر خدا شدند که ” من اعان ظالما سلطه الله علیه” : هر کس ستمگری را یاری کند خود اسیر آن ستمگر خواهد شد.
اینک آن نازنین که اعتبار و افتخار حوزه علمیه بود رخت به سرای باقی کشیده است و مگر باز ماندگان طریقت پر شرافت او را دنبال کنند و با استبداد دینی بستیزند تا آب رفته را به جوی باز گردانند و نام نیکی‌در این جهان و پاداش کریمانه‌ای در آن جهان برای خود فراهم آورند.

دو چیز حاصل عمر است نام نیک و ثواب
واز این دو در گذری کلّ من علیها فان

ربّنااغفرلنا ولاخوا ننا الذین سبقوا نا‌بالایمان و لا تجعل فی‌قلوبنا‌غلا للذین امنو ا. ربّنا انک رئوف رحیم.

عبدالکریم سروش
اول دی ماه ۱۳۸۸

Comments are closed.