In memory of Ghods

By • Sep 17th, 2009 • Category: وبلاگ

بیاد قدس، نامه چهارم به آقای هاشمی رفسنجانی

بسم الله الـرّحمن الـرّحـیم
جناب آقای هاشمی، با عـرض سلام ، آرزوی قبول طاعات، تبریک لیالی قدر و فرا رسیدن عـید سـعید فطر، در اخبار دیروز خواندم که شما از مردم ایران برای شرکت در راهـپیمائی “روزقدس” دعوت کرده اید. ضـمن احترام باین دعوت و یادآوری،
اولاّ، امیدوارم که مردم مسلمان ایران، با احـترام به این ” سـّـنه حــسنه ” حتیّ الـمـقدور در این راهـپیمائی شرکت کرده و مراسم با شکوه هرچه بیشـتر بر گزارشود و بازهـم امیدوارم که اجرای این سـّنت، بعلت جـو موجود در جامعه و شرایط حاکم، موجب ضرب و جرح وحبـس و مرگ کــسی نشود.
ثانیا”، بنظر من ، رعایت ســنتها، لازم نیست که همیشه بشکل ســنـتـّی انجام گـــیرد. یـعنی اگر از سی سال قـبل حمــایت از مردم فلسطـین و یاد قدس، بصورت راهپیمائی ودادن شعـارهای سیاسی صورت گرفته، دلیلی ندارد که امـروز هم بهمان شیوه رفتار کــنـیم. چرا که در چنین روزی، با غروب خورشید، شـعارها درفـضا مــحو وانرژی هزاران هزار مردمی که کارو زندگی راا ترک کرده تا در این مراسم حضور یابند تقریبا” بهدر رفته است. درحالیــکه اگرهرایرانی ویا در سـطـحی وســیعتر هر مسلـمانی در جهان معـادل یک روز درآمد ویا حـّد اقـل بهای یک وعده غذای خود را، برای حمایت از قـد س بپردازند، هم بسیاری از مدارس نیمـه ویـران شـده بازسازی شده و هم مدارس وبیمارستانها و موئسّسات کاری جدیدی برای آن مردم ســتمدیده ساخته خواهد شد. تا مـوجبات رشد کارو خدمات مردمی مهــّیا شود. چنین تاسیساتی هم روحیّـه مردمی را بالابرده و هم مردم دیگر ممالک و حــتیّ خیر خواهـان غـیر مسلمان را باینکار تشویق میکند. چون فرصت زیادی برای هـمآهنگی این طـرح با دیگر ممالک اسلامی نیست، امیدوارم لا اقـل مـــردم ما که پیشنهاد دهنده روز قدس بودند، حالا هم مبتکر و مجـری این طرح جدید باشند. من یقیــن دارم چنین خدمات انساندوستانه ای از ارسال موشک و خمــپاره برای گروه حماس، برای مردم فلســطین بســیار مفید تر خواهد بود.

آقای خمینی در رابطه بکمک و مسئلـه فلســطین گفت ” اگرهرمسلمانی باندازه یک سـطل آب بریزد، اسرائیـلیان را سـیل خواهد برد ” . این بیان سمبلیک ایشان، اشاره به هـمبستگی مسلـمین وانجام حرکت جمعی آنهـا بود. ایکاش جانشینان فعــلی، دراین حــّد از امامشان پیروی میکردند وبرای حمایت از فلسطین صرفا” بانداختن “دســتمال فلســطینی” بدور گردنشان اکتــفا نمیکردند. ایکاش گماشته های ایشان هم باشــعار و فـحّاشــی ، مردم عامی را بدادن شعارهای “مرگ بر اسرائیل ” تشویق نمیکردند و آنچنان تـخم نـفـرت و وحشـت را در میان مردم نـمیافـشاند ند. چرا که اسرائیل، فلـسطـین اشغال شده و جزئی از ارض مـقـّد س است و اکثر اسرائیـلیـان ، زندانیان و بردگان حکومــت فاشیـتی و زیر سـلطه صــهیونیـسم بین الـمللی اند. لذا تلاش مسلمین نه فقط برای آزادی قـد س، بلـکه بایــستی نجات اسرائیــلیان را نیز، از ظـلم و جنایات صــهـیو نیسم منظوردارد.
بیاد دارم در اوائل مسئولیت پذیری خانم ” گلدن مــایــر”، بعنوان اولیـّن نخـسـت وزیر زن در اسرائیل، خبرنگاری از ایشان پرسید، ” آیا شما دراین مسئولیـّت جدید، در مقابل دنیای عـرب و مسلمین، احساس ترس نمیکنید؟ ” خانم مـایـر جواب داد، ” من وقــتی احساس ترس میـکنم که ببیــنم، تعــداد مسلمینی که برای نمازفــجر در مسـجد الاقـصی حاضر میشوند، نزدیک بتعــداد کسانی است که برای ادای نماز جمـعه بمـسجد میآ یند” . وبازهـم بخاطر میآورم که پس از خاتمه دوره ریاست ایشان، در مـصاحبه عمومی، خبرنگاری از ایشان پرسید، ” ممکن است تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ای را که از دوران نخست وزیریتان بیاد دارید، بیان کنید؟ خانم مـایر گفت “تلـخ ترین خاطره من روزی بود که شنیدم ، سران کشورهای عـرب و مسلمانها، برای بررسی طرح واحدی بمنظور مقابلـه با اسرائیل، جلســه مشـترکی را ترتیب داده اند، آنشب را تا صـبح نخوابیدم ! و امّـا شـیرین ترین خاطره من، فردای همان روز بود، وقـتی شــنیدم که این کنفرانس بدون هـیچ تـصــمیم مـشترکی، جـز درگیریهائی میان چند عضو شرکت کننده بکار خود پایان داده است”

جناب هاشمی،
آرزو میــکردم ، کلاسی داشـــتیم برای دشمن شناسی، آنقـدر رشــید بودیـم تا بتوانیــم سـخـن حـّق را حتیّ از دهان دشـمن بشـنویم! مـن هم با تمام وجـودم مردم ســتمدیده فلـسطین را دوست دارم و بسرزمین پیامبر خــیز فلســطین عـشق میورزم امـّـا بجای شعار و فـّحاشی و بستن شال فلسطینی بدور گردنم، ترجــیح مـیدهم که در لبـاس ســفیـد طبابـت، گوشی پزشــکـیم را بگـردنم آویخــته واز مـســیر سالم سازی و ترمـیم، در خدمت مظلومین و آسیب دیدگان باشم. درست حـدود پانزده سال قبل، زمانی که اولـّین کابـینه دولــت خود مختار فلسطین تشکیل میشد، کار وزندگی را در امریکا رها کرده و باتشکیل تیمی از اساتید و خبرگان پزشــکی، مرکب از بیست نفـر، در رشــته های مخـتلف تـخـّصصی، مسلمان و مــسیحی و کلــیمی، بفلسـطین بردم . من در آنجا احساس دوگانه ای داشتم، یــکی تصویر زیبائی که قرآن از اقــصی ترســیم میــکند و یکی واقـعیـّت مسجد مخـروبه ای، که دیوارهایش از شمار گلوله ها و خمـپاره ها مـشـّبک شــده و مردم با ترس ولـرز از میان صـف پر پیـچ و خـم سربازان مـسـّلـح صـهیونیستی، در نماز جمعه حاضر میشدند. شرح وضـع مردم فلســطین، در زمانی که ظاهراّ جنگی در میان نبود، از توان قلم و احساس من بیـرون است. فقـط باید بگویم که در دیدار از نوارغـزه، من فلا کت و فقـر و بیماری مردم را، نه در پوست وخونم بلکه در مغزاسـتخوانم احساس میکردم ولی بخود اجازه یاس ندادم، با مـعرفی خانواده شهید ابو جهاد، در کابینه جدیدالتاسّیس آنها شرکت کرده و طرح واکسیناسیون اطــفال و بهداشت شهری را با مسئولین بهداشت در میان گذاشتم، در دیدار از فلسـطین اشـغـالی ، و ملاقــات با گروهی از اساتــید ، در دانشـگاه بن گـوریون، طرح پذیرش تعدادی از جوانان فارغ الـتـحـصیل فلســطینی را، برای مطالعه در رشته پزشـکی، بمنـظور تامین طبـیب لازم برای مردم بــی پناه آن سر زمین و در ضمن ایجاد زمینه های صـلح و انساندوستی، در منطقه مـطرح کردم و و در طول اقامتم هر روز از اردوئــی به اردوئـی و نهایتا” بطـبابت خانه بخانه، با حـّد اقـل امکاناتی که داشــتم ، مـشغول بودم. روزی مرا بر بالین خانمـی بردنـد که آخـرین روزهای حاملگی را طی میکرد، گفتــند که هـمسر یکی ازمحافـظان مسجد الا قـصی است، که بعـلت بیماری دیابت درمان نشده، بحال مرگ افتاده بود. خانه بسـیار مـحقـّری بود و زن بیچاره که در اصل چهـل ساله بود، بیست سال پیرتر بنظر میرسید. دسترسی وامکان بیمارستان نبود. بیشتر روز را در کنارش ماندم تا بلطف خداوند درمانها موثر افتاد و کم کم حالش روبراه شد. این مادر حامله، دارای هفـت فرزند قد و نیم قد بود که همگی در خانه و کنار والدین بودند. نمیدانستم بخندم و یا بگریم، بخود اجازه دادم از مریضــم بپرسم، ” آخر خواهر در این سن وسال، این بیماری مزمن و این بچه های مـعـصوم، اینهمه بچهّ چرا؟ ” گفت، ” میخواهم فلسطین زنده بماند، این بچه های من، مثل کیسه های شــنی، در مقابل گلوله های اسرائیلیان، از قـد س دفاع خواهند کرد.”سرم را بزیر انداخـتم، چشمانم تر شد واز سئوالی که کرده بودم سخت شرمنده شدم. در این سـفردختر بزرگم که چند روزقبل دبیرستان را به پایان برده بود همراه من بود. د ختری که در امریکا بدنیا آمده وبزرگ شده، فکر میکردم دعوتم را نپذیرد، امـا بسیار از سـفرش خوشــحال بود. در طول دیدارهایمان از فلسطین، باو میگفتم که ظـلم ســتیـزی بزمان و مکان مـحدود نمیشود. او همراه من بود تا اگر باز نگـشتم، خاطره قدس و فلسـطین رابا خود بخانه بازگرداند. واین چنین بود گرامیداشت ” روزهای قد س” برای من.

جناب هاشمی، آنچه مایه تعـّجب من است، اینست که شما مردم را در حالی برای حمایت از قدس، براهـپیمائی دعوت مـیکنید که، اولا” بسیار بعـید میدانم که بخود شما اجازه امامت نماز وایراد خـطبه بدهند. ثانـیا” چگونه میتوانیم بمردم ایران بگوئـیم ، شما که در مملکت خودتان حق راهپیــــمائی آرام را، برای اعـتراض بحق پایمال شده تان ندارید ، بیائید بیاد قد س و دفاع ازمردم فلـسطین راهـپیمائی کنید !! کسانی که میبینند فرزندانشان، نه با “گلوله های صــهیو نیسم” بلکه با سلاحـهای “جمهوری اسلامی” در خیابانها بخاک و خون میغلطــند و یا در زندانها بدست شکنجه گران ” مسلمان” و بنام “الله” شلاق میخورند و زیر شکنـجه شهــید میشوند، ســینه زنان مـسلمان را باآتش سـیگار میسوزانند و باز جویان مسلمان، با اجرای “صــیغه شرعی”، بنامو س زنان تجاوز میکـــنند و مردان با شرف را لخت وعور کرده ،و بآنها تجاوز میکنند، جوانها را چـشم و دست بسته از بامها بزیر انداخته و نابود میــکنند، پنـد نــصیحت گران و دلسوزان بحال جامعه بجای خود، فتاوی صریح مراجـع دینی را، این ” حاکمین باصطلاح دینی” ، چنین گستاخانه نادیده میگیرند و حتیّ گماشتگانشان از اعتراض مراجع دینی، بدادگاههای روحانیت شکایت میبرند، داغداران این همه مـصیبت حــّق دیدار و اشک ریختن بر مزارعزیزانشان را ندارند، ماموران تحـقیـق خود گماشــته ،وجود شکنجه و تجاوز را نفی میکنند و دهان های مردم بسته و قلم هایشان شکسته، امــّا شب وروز هزاران دروغ و تهمت و افتری را با بودجه همین مردم، در رسانه های گوش بفـرمان، ترسـیم و تصویر میکنند ودر واقـع شبانه روز به تعـزیر ملت مشغولند و میبینید که چگونه این ماه مبارک، ماه ذکر و دعا، ماه قرآن و ماه شا دی را به ماه مـصـیبت و مـحّرم تبد یل کرده اند، چنین مردمی با چه روحـیـهّ ای میخواهند بیـــایند و برای قد س راهپیمائی کنند؟

جناب هاشمی، آنچه بیشتر مایه نگرانی من است ، اینست کـه این مردم شکنجه شده و کارد باسـتخوانشان رسیده، قادر بکنـــترل احساسات خودشان نباشند و یا خدای نکرده وسیله عـمله ظـلم تحریک شده ویابا استفاده ازاین فـرصت، دردها و مصیبتهای خودشان را، در کنار شعارهای قدس فریاد کنند، و بازهم قـصـّابان و چاقو کشان جمهوری اسلامی، جمعی را تـکه پاره کرده و گروهــی را روانه زندانها کـنند. اگرامامت شما را برای نماز جمعه تـحمّل نمیکــنند، اگرمراســم احــیا را تعــطـیل میکنند، اگر حــتـّی یاد بود درگـذشــت طالقانی را ممنوع میکنند، تا بخیال خام خودشان از تــجــّمع مردم جلوگیری کنـند، شما چگونه تضــمین میکنید که راهنمائی قد س از این آسیبها مصون بماند ؟. نکند بازهم این حـقـّه ایست کــه فرعـونیان برای سوء استفاده از تـتـّمه وجهـه مردمی شما بکــار میگیرند. اینها که هـمگی شال قـدس بگردن دارند، بیش از بیست میلیون بدولت انتصابیش رای داده اند ، کافـــیست چند مـــیدان و خیابان رابا جمعیتهای سپاهی و بســیجی و وابستگان کیسه های سخاوت از جیب ملت، پرکنند و در رسانه هایشان روز قدس را با ابهت وجلال گرامی بدارند و نیازی هم بتوده مردم نداشته باشند. مگر در کلمات قـصار رهبر نشنیدید که فرمودند ” تا وقتی مردم کاری بکار نظام نداشته باشند، ما هم کاری با آنها نداریم” این همان تعبیرحکومت عـدل علی است. البـته نه امام علی بن ابیطالب (ع)

جناب هاشمی، انتظـار من این بود که شما بجای دعوت مردم براهـپمائی قدس ، باهـمآهنگی با دیگر آیات و منــتخبین ملـّت، آقایان موسوی، خاتمی و کروّبی، رضائی، نمــایندگان جامعه روّحــانیت، جــمعی از اسـاتید مـحترم حـوزه و دانشـگاه، نمایـندگان بازار و دانشـجویان و کارگـران، خانواده شــهدا و دیگر طبقاتی که میدانید ، با یک برنامــه ریزی مـنـظم بویژه گروه انتــظامات و ارتبــاطات منسجم، مردم را برای راهـپیمائی آرام ، عاری ازهرگونه شعار و تظاهرات، فقط حمل پلا کارد هائی که بدو زبان فارسی و انگلیسی نوشــته شد ه و عباراتی نظــیر نمونه های زیررا دربر میگیرد،
عید فطربر مسلمانان جهان مبارک باد
Happy Eid-ul-Fitr to the Muslim world.
دولت انتصابی نه مشروع است نه قانونی
The appointed Government, is neither legitimate nor legal
ما رفراندم عمومی برای انتخاب نماینده منتخب مردم را میخواهیم.
We want a common vote for the people-elected Candidate
زندانیان ما را آزاد کنید.
Free our Prisoners
شکنجه و تجاوز، خلاف انسا نیت و اسلام است
Torture &Rape is against Humanity & Islam
جمهوری دمکراتیک ( آری) دیکـتاتوری اسلامی (نه)
Democratic Republic “YES”, Islamic Dictatorship, “NO”

این دعوت از هـمه مردم ایران است، شـروع حرکت را از مساجد جامع در شهرستانها ویا محـّل بر گزاری نماز فطر، ود رتهـران، بیاد شهید دکـتر مفــّتح، از محّل مــسجد قبا، آغـاز کنــید. و روز عــید فطر را ” روزفـتح ” بخوانید. این روز را روز وحــدت ملــیّ بـرای حذف دیکتاتوری و تامیــن امنیت داخــلی و حفظ ایران از تهاجمات خارجی در تاریخ ایران بثبت برسانید. اگر این فرصت برای فطر امسال دیر شده، این طرح پیری پذیر نیست. هر زمان که چنین مـقدّماتی فراهم شود ، قابل اجراست. منتها هــرروزی که از عمر این دولت نا مشروع بگذرد شما شاهد مـصــیبتهای بزرگتری خواهید بود.

جناب رفسنجانی،
یقین دارم که قدرتهای خارجی و خصوصا” صــهیونیسم بین المللی، از استقرار دموکراسی در کشورهای زیر سلـطه و خصوصاّ در کشورهای اسلامی زیاد خوشحال نیستند و این مســئله در مورد ایران بیشتر حائز اهـمیّت است، زیرا اســتقرار دموکراسی در ایران بواسطه موقعـیّت ژئـو پلیـتیک در خاورمیانه، تمام محاسبات ومناسبات سیاسی، نظامی و اقتصادی آنها را درهم میریزد. شاید قـــبول نوعی دموکراسی نیم بند مثل مالزی و اندونزی، که چندان مـــنافع سیاسی و اقتصادی در آنها ندارند، قابل تـحمل اند ولـــی در مورد ممالک خاورمیانه که بر مخازن طلای ســیاه ســفید و دیگر ذخائر طبــیعی بنا شده اند ، دموکراسی در این حد هم برایشان قابل قـبول نیست. کارتلهای نفتی و غولهای اقتصادی، صرفا” بمنافع خود توجــه داشته و رحم و عاطفه و وجدان آدمی برایشان مـطرح نیست، لااقل در حال حاضر چنین است. برای مثال سرمایه داری امریکا که مبنی اقتصاد ش، اسـلحه سازی و تولیدات جنگی است تا زمانی که این زیر بنا عوض نشده، برای ادامه کار سلاح سازی ، بایستی در خارج از امریکا، بازارفروش تولیدات نظامی خود را داشـته و با سود حاصل مردم داخل امریکا را بمـصرف هر چه بیشتر تشویق کند و هرگاه کـــه این معادله بهم مـیخورد، این اقتصاد بـرکود و ورشکستگی میکشاند.د ولتــهای بزرگ صنـعتی دیگر هم بهمین منوال، در حجم کمتری بهمــین بیماری دچارند. بهمین دلیــل در حال رکود و سـقوط با هم همکاسه میشوند. جنگهائی نظــیر عراق وافغانستان باوجود حجــم زیادی که ایجاد آسیب میکنــند، جواب جذب تولیدات کارخانجات سلاح سازی را نمیدهند. لذا عناصر بی اطّـلا ع و یا دیکتاتورهای دست نشانده در خاورمیانه، چون احمدی نژاد و صدام ، برایشان بهترین بازاریابهای اقتصادیند. برای استعمار گران شکل دیکتاتوری مطرح نیست، شاه و شیخ فرقی ندارند.

تا روزی که صدام نوکـری میکرد، هر چه خواست در اختیارش گذاشتند وقتی هم نخواستند، چند ساعته تشکیلات اتمی اش را نابـود کردند و ظرف چند روز بزرگترین ارتش خاورمیانه را از هوا با خاک یکسان کردند و امروز مستقــیما” بر ذخائر نفتی نشـــته اند. حالا هم مسئله اتمی شدن ایران را بزگترین مسئله جها نی کرده اند هم برای اینکه درآمدهای هنگفت نفت را از همسایگان ایران ، در ازائ خرید سلاحهای گرانقـیمت وبی مصرف، غارت کرده و هم شا نس نزدیکی این ممالک را، با ا یجاد تفرقه و نفـرت ازمیان ببرند.
اگر شعارهای احمدی نژاد برای محو اسرائیل از نقشه جغرافیا نباشد، اگربتحریک توده ها، پرچمهای امریکا را بآتش نکشند، و دنیا را از خـطر اتمی شدن ایران نترسانند، چـگونه مردم حسابگر امـریکا حاضر میشوند سالانه بـلیـونها دلار از ســرمایه هــای این مـلـّت زحمتکش را بحساب اسرائیل سرازیر کنند؟ کجا خلبانهای کویتی حاضر میشوند تا کشور خودشـان را بمباران کنند، تا شیـخ دسـت نشانده را بریاست بازگردا نند، تا پایگاه های حمله بعراق را در اختیار ارباب خود بگذارد ، بعد از اینکه دو ملـت همسایه و همکیش هشت سال خون یکدیگر را ، بنفع اسرائیل و امریکا و شرکائش ریـخـتند، و آخر معلوم نشد این برادر کشی برای چه بود؟ جزقــریب یکمیلیون شهید، هزاران معلول، فقـراخلاقی و اقتصادی، ویرانی عراق، پایگاه تمدن اسلامی و فتح کربلا توسـط سربازان امریکا ئی و استرالیـائی؟ وهنوزهم ادامه دارد.

روانش شاد مرحوم دکتر مـصّد ق، که این رابطه را خوب درک کرده بود و در آن شرائط بـسیار دشوار،بیش از نیم قرن پیش، تز اقـتصاد بدون نفت را برای آزادی ایران مـطرح میکرد.
یادآوری این نکات نباید موجب یاس و کاهش تلاش عاشقان آزادی و استقرار دموکراسی در ایران باشد، بلکه توّجه دادن آنانان، بریشه های مسائلی است که بایسـتی درهـدف گـیری و انتــخاب راه و همراهان خــود هوشــیارانه عمـل کنند ، با ور داشتــه باشند که خـمیر مایه اصلی هر حرکت آزادیخواهانه ای، آگاهی مردم، اطمینان بخود و برای ما باورمند ان ایمان و اتـّکای بیاری خداوند است. باور داشته باشند که استقرار دموکراسی در ایران، در هـمسایگی عراق ویران شده، افغانستان اشغال شده، و شیوخ دست نشانده اگـر غـیر ممکن نباشد، دشوار است و بشـرط حصول، برای تداوم آن، بایستی از مسیرتشکیل کمیته های همکاری، مرکب از مدیران مـدّبر، مـتخصّص و معتمـد، برای تشکیل نیروهای دفاعی مشترک، بازرگانی مشترک و آموزش عمومی، برای کمرنک کردن اختلافات قــومی و فرقه ای و کاستن هر بیشتر از امکان درگیـری میان نیروهای خودی و بهره گیری و مشارکت در منافع سرمایه های خدادادی، بر مبنی اخوت اسلامی و ارزشهای انساندوستی، اصول این همبستگی ها را تقویت کنند.

و سخن آخر اینکه بدانند دشــمنهای خارجی اکثـرا” در زمینه انگلهای داخلی رشد میکنند. اینها نهاد هائی هستند که بطور مستقیم و غیرمســتقیم، اغلب برای منافع فردی ویا گریز از مسـئولیت پذیـری، از خود بیــگانه و بهر خفـتـّی تن در مـــیدهـند وگاهی موجــب خیانتهای بزرگ و آسیبهائی که باعث یاس و کناره گیـری بعـضی از فعّالین میشوند. کافـیست با مطالـعه تاریخ صد ساله اخیر ایران مـصداق و نمـونه این موجودات را پیدا کنید.
بامید پیروزی ملت بپا خواسته ایران، برای ایجاد ایرانی آزاد و آباد و تلاش برای جهانی پر از صلـح و تفاهم میان ملــتهاّ، یاری و هدایت اورا در این ایـّـام قدرو نزول قرآن از درگاه خالق رحمان و رحیم آرزو مندم.
من الله توفیق و هو علی کل شــیئ قد یـر،

با تشکــّر- علی بهزادنیا- کالیفـرنیا
پانزدهم سپتامبر ۲۰۰۹

Comments are closed.