Letter-3 to Hashemi Rafsanjani

By • Aug 30th, 2009 • Category: وبلاگ

بسم الله الـرّحمن الـرّحـیم

فذ کـّـر ان نفـعت الــّذ کـری ” (سوره اعـلـی، آیه ۹ ) پس بگـو، شاید در گفتن تو سودی باشد.
جناب آقای هاشـمی، با عـرض سلا م بشما ودرود وسلا م به هـمه انبـیاء الـهی، خاصـهّ رسول گرامی مـحـمدّ (ص) و خاندان و پیروان وفادارش، و عـرض تبریک بخاطر حلـول ماه مبارک رمضان، ماه تو ّلد قرآن کـریم، از درگاه صاحب قرآن میخواهم که جوامـع اسلامی با بازگشـت بقرآن، شـخـصـّیت و عـزت از دست رفـته خود را باز یابند.
ما لـَـکم لا ترَجـوْن للِلّه و قـارا” (سوره نوح آ یه ۱۳) چرا با بازگشت بخداوند، وقا ر و شـخصـیّت انسانی خود را باز نمیا بید؟
وبازهم آرزومیکــنم که مردم ایران، در این خیـزش عمـومی، در سایه وحدت واتــّکای بیاری خداوند بزرگ، ریشه های شرک و بت پرسـتی را ، برای همیشه در ایران زمین بخشـکا نند و از مـسـیر بندگی خدای رحمان ورحــیم، از خواری و برد گی نجات یابند، تا فرعـونیان زمان را، که ببها نه حـفـظ دین وایمان مردم، با سوء اسـتفاده از باور مذهـبی آنها، خود را جانشـین خدا و پیا مـبر وامام جازده و اینچنین به جان ومال و ناموس مردم خیانت میکــنـند، رسوا کرده و در گورستان تاریـخ بخاک بسـپارند.
جناب هاشــمی، قرآن در شرح داسـتان خلقت آدم ، که در فضای شکّ وتردید فرشـتگان صورت گرفـته، نخسـتین واکنش مرد وزن (آدم و حّوا) را ، “عـصـیان در مقابل امر خـدا ” بیان میـکند. ولـی خدای مهربان، بجای تـحـقیـر و زندان و شـکـنـجه و نابودی، عـلم را بآنها هدیه میکند. همان ابزاری که وســیله شـناخت و توبه آنها شد و همین زوج خطا کار، در سایه فراگیری علم، امانتـدار هــستی شد و کرامت آفریدگارش را نـصـیب خود کرد. ” لـقد کــرّمنا بنــی آدم ” (سوره الاسـراء، آیه ۷۰)
باز در جای دیگر قرآن گـفت، که اگر خون یکـنفر بنا حـقّ ریـخـته شود، مثل اینست که همه مردم را کـشـته باشـند و احـیای یک تن را معادل احـیای بشرّیت میشـناسد.
در طول تاریخ افــراد ویا جوامـعی بودند که گرفـــتار طـغـــــیانــهای فــردی ویا اجـتـماعی شدند. پیامــبران الــهی خود را در مقـا بل کـفـرورزی و انحراف مردم عاجز میدیدند و بخدا شکایت میبردند. اکـثراّ بیشـترین شکنجه وآزار را از مردم مـــید ید ند امـّا کســی را شـکنجـه و آزار نمیکردند. نوح (ع) بعد از قریب هزارسال رسالت، حتـّی قادربارشادو هدایت فرزند خود نمیـشود، پسران یعـقوب (ع) دریک جنایت گروهی، برای قـتل برادر خودشان مـتـحدّ میشوند،لوط و نوح (ع) باهمـسران منحرف خود زند گی میکنـند، مـحّمد (ص) بیشـترین آزار و اذیـّت را از فامیل خود میبیند، ابراهــیم(ع) مورد خــشــم و تهدید پدر و بامـر نمرود تســلیم آتش میشود، موسـی (ع) را، پیروان از بند فرعـون آزاد شده، در بیابان رها میکـنـندو بگوساله پرسـتی بر میگردند وهـکـذا .
بدون فرضــیه پردازی در بیان چرائـی و فلســفه وجــودی خـیر و شرّ ویا اسا سا ّ خلقــت خود بـشر، این جنگ میان حـقّ وباطل ، با خلقت آدم آغاز شـده و تا قیـا مت نیز ادامه دارد. آفریدگار هــسـتی، آدمیان رادرانتخاب کــفروایمان و هدایت یا ضلالت آزاد گذاشــته،
انا ّ هـدینا السّــبیل امـّاشــاکـراّ و امــّا کــفـورا” (سوره انسان، آیه ۳) ما راه را نشان میدهیم، شما درپذیرش و یا ردّ آن مختارید.
وظـیفه رسولان را صرفا” به بشارت و انذار و ابلاغ مـحدود میکند تا دعوی وکا لت و حـفاظت و صاحب اختیا ری، حتــّی دعــوی هدایت آنها را نداشــته و منــتـّی بر مردم نداشـته با شند. خداوند به نوح (ع) از نخـستین پیامبران، که از گمراهی مردم باو شکایت میبرد، میگوید ” تو بفکر و مشـغول کار خودت باش. ما مراقب توایم” وبه آخرین آنها مـحـمــّد (ص) میگوید: “ازاینکه مردم بسوی کـفر میشتابند غمـگین مباش” “لا یـحزنک الــّـذین یـسـارعـون بالـکفر ” ، ما اگر میخواسـتیم همه را هدایت میکردیم، یکجور خلـق میکردیم ، آیه ای ازآسـمان نازل میکردیم تا هـمگی در مقابل امر خدا گردنهایشان خم میشد.
ان نشاء ننـّزل عَـلـَیهـم مِن ّالســّماء ایه فـظَـلـّت اَعـناقـِهـم لـَها خاضِـعـین” (سوره شعرا، آیه ۲ )
امـاّ خدا چنین نکرد، بلـکه تـنـوّ ع را ترجـیح داد و گفت، شما را از مرد وزن، برنگها و زبانها و طایفه ها و نژادهای مـختلف آفریدم واین اختلاف وسیله معرفت شما ست.
خداوند مهربان کار دنیائـی مردم را بخودشان واگذار کرده تا هر کـسی در حّد ظرفـّیت و مســئولیـّت پذیری در اداره امور جامـعه موّثر باشد و قضاوت نهــائی برای پاداش ویا عـقـوبت خیر و شـرّ را بخودش و بقـیامت موکول کرده، بعلاوه شانس تو به را نیز ، برای جـبران خطا، تا پایان عمر بهر کـسی عطا فرموده. خداوند بصراحت، مـحـمدّ (ص) را در قرآن خاتم الـنبـّیین معرّفی کرده، و با نزول و تکمـیل قرآن ، دین خود را نیز کا مل نموده. (قرآن، مائده آیه ۳)
لذا فرضـّـیه ظـهور ویا بازگشـت انســانی، که روزی در ایــنجا حضور فیــزیکی داشته و عـــمری را بـپایان برده، در آخـر زمـان ( لابد قبل از اینکه آسمانها و زمین از هم پاشیده شوند) ، برای تشــکیل حــکومت جــهانی واحــد و برقراری دنیائی سـراسـر صلـح و آشــتی و عدل،( که معلوم نیست چرا این دنیای پر عدل و داد بایــستی با ظهور قیامت ویران شود ولابد مردم چنان دنیائی هم، د یگر نیازی بحساب و کتاب ندارند !) آنهم از کویر قـم و ته چاه جمـکـران، دروغ بزرگی است، که صرفا” ساخته مبـلـّغین فرقـه ای از مسلمانها (نه اسلام)، برای بر قراری کرسی ولایت و اتـصـّال رسالت و امامت، برای حضراتی است که داعـیّه نیابت امام غایب را داشــته و قبول اطاعت محض از خود را، وتن دادن بهر خـفـّت و ذلــّتی را، تا ظـهورش ، بمردم باورانده و القابی چون شــیخ و مـلا ّ و حـجـه و ثـقــّه و آیت و نـظائر آنچه در روحانـیّت مشابه مـسـیحی، مانند کـشـیش و اسـقـف و بیـشاپ و کاردینال، برای درجه بــندی مراتب خود ، انتخاب کرده ا ند، تا از موضع کبر و نخوت ( که مایه رجم شیطان از درگاه خداوند بود)، توده مردم را خس و خاشاک ویا ســفـیه و صـغـیر بدانند و بر آنها ولایت مــطلـقـه داشــته باشند !!
معلوم نیست این نهادی کـه اصولا” میبایستی مـحـقـقّ در امور د ینی و مبـلـّغ و مـرّوج اخلاق و دعوت مردم بآخرت باشند، چرا چنین ادعـّای مالـکـیــّت جان و مال و ناموس مردم را دارند ( ببیان قرآن داعــیه اصلاح دارند در حالیکه خود بدترین مفسدین اند) و حالا نه تنها اطاعت مطلـق از ولـیّ فـقـــیه را از مردم انتظار دارند، بلکــه اطاعت از گــــماشــته او را اطا عـت از خدا مـیدانند. (آقای مـصـباح یزدی میگوید، وقتی رئیس جمهور از طرف ولـی فقـیه تنـفیـذ شد، اطاعت ایشان اطاعت از خدا است!!)
سـبحان الله، بارخدایا ، من مشرک و مرتـّدم که ولایت قــّلابی اینها را نمیپذیرم یا اینها که اینها چـنین واضـح به تو افتری میبندند؟

آقای هاشمی، باور کنـید که مردم ایران خس و خاشاک نیستند، ســفیه و صـغیر نیستند، اگر نگو ئیم بالـذّاته، بلکه بتجربه، مردم ما از با هوش ترین مردما نند، در هـمین امریکائی که من، مثل هزاران طـبیـب دیگر، چهـل سال است به تحـقـیق وتدریـس مشـغولم ، هزاران ایرانی دیگر در بالاترین سـطوح علمی، فلسفی، صـنعت و مدیـریت و حـتی تجارت مشـغول و مســئول کارند و یقین دارم که شمار بیشـتری در دیگر نقاط دنیا افتخار آفرینند. جای بسی تا سّف است که اکثریـّت اینها یا دانشـجویان مهاجر و یا فارغ التـحـصـیلان دانشگاهـای قبل از انـقلاب ایرانند، که ببرکت دافـعه مدیرّیت بعد از انقلاب، آشیان خود را ترک کرده اند. آیا نمیبینید که حـتی بسیاری از دانشجویان فعلـی ایران ، قبل از پایان تـحصـیل، از سوی بـهترین دانشگاهـهای امـریکا واروپا، ارزیابی و دعــوت میشوند و یقــین بدانید که اینها در شرایط موجود بوطن باز نمیگردند.

آقای هاشمی، شما درخطــبه نماز جمـعه گقـتـید که پیامبر بامام علی(ع) فرمود اگر این مردم تو را نخواسـتند و دنبالت نیامدند، رهایشان کن، بحال خودشان بگذار. باور کنید این مردم بپا خاســته و کارد باسـتخوان رسیده، همیـن را میخواهند و میگویند ما خس و خاشاک را بحال خودمان بگذارید. ما بولایـت شما نیازی نداریم، دایه دلسوزتر از ما در نمیخواهیم. ما میخواهــیم خود مان باشیم . آخرانسـانی را که خدایش آزاد آفریده، میتواند علــیه خد ا عـصیان کند، مومن یا کافـر باشد .حـتیّ پیا مبران بحـقّ خدا را بقـتل برساند، چـگونه میخواهـید مـطـیـع مـحض دیکتاتور ِ دزد، دروغـگو، معــتاد و بیــمار بوده باشـد؟ کسانی که الـقـاب مائوئی و اســتالینی، چون “پیشوا” و “رهـبر” و ” ولیّ فـقـیه” را بخود اختـصاص داده اند، تا هرکـس را که با اوامـر فرعـونی آنها مـخالـفت کرد، حتـّی اگـر از نزدیکـتـرین دوسـتان، یاران زندان و آنها که نرده بان صـعودشـان را، از ” روضـه خوانی بولایت ” مـهــّیا کردند، باشـــند،هـــمه را منحرف، گول خورده ویا مردود شده بخوانند و بخواهند تا هرکدام را بشـکلی از صـحنه خارج کـنـند و لابد من هم که چـنین آشـــکارا مخالفتهایم را اظـهار کرده ام، مرتـدّ و ملـحد و مـفسـد فی الارض میشناسند! آقای خمینی تا وقتی میگفت “میزان رای مردم است” خطاب بمردم میگفت “مرا رهبـرِنخوانید، خدمتگزاربخوانید”. اما سالی نگذ شت و در خرداد ۶۰ گفت ” اگر۳۵میلییون بگویند آری، من میگویم نه” و حکم اعدام سریع هزاران نفر را صادر کرد تا جائی که فریاد برادرش، آیت الله پسندیده و منتظـری بلند شد!
جناب هاشــمی، آخر این همه دروغ وخدعــه و خیانت و جنایت، بـنام اســلام ویا امامت شــیعـه، تاکـــی و برای چــه ؟ این مردم ماانقلاب نکـردند کـه تاج را با عـمامه عـوض کـنند. اینها از دیکتاتوری شاه و فساد اخلا قی و اجـتماعی به تنگ آمده بودند و با شعـار “آلله اکـبر” ( که امروزهم در فضای ایران پیچیده ) بساط او را بر چـیدند.
این مردم سی سال است که با پوست وگوشت تنشان، اینهـمه ظـلم و فقرو فلاکت را تحـّمـل کرده اند، آنهــم بنام دین، باورهایشان را ببازی گرفـته اند، درحـدّ خـس وخاشاک تـحــقـیر میشوند و جوانانی را که اکثرا” نسل این انقلا بند، چنیـن در خیابانها مـضروب و مـحبوس در زیر شکنـجه و تجاوز بناموس آنهابقـتل میرسانند.

آقای هاشــمی، زمانی که من دراولـّــین کابــینه انـقـلاب ، مســئول مـعاونت وزارت ارشاد بودم، خواســتم تا مـجـمـوعه مـصـّوری، از کسانی که زیر شـکنجه های ساواک ، در رژیم شاه کـشـته شده بودند، جمع آوری و زیر عـنوان “جنایات آخرین شاهان” منـتـشر کنم. برای این کار از مرحوم شــهید چمـران و مسئولین اسـناد مربوطه کمک خواسـتم. فـققط نود و نه مورد، کسانی که عکس و مشـخـصّات و شـیوه های شکنجه و مرگــشان ثبت شـده بود، جمع آوری شد. هـفـته ها این پروژه را بتا خـیر انداخـــتم تا شاید مورد دیگری پیدا شود، تا اگر گفته شود، صدها نفر زیر شکنجه ساواک کشـته شدند، بحقیقت نزدیک باشد. اما خوشـبختانه مورد دیگری پیدا نشد.

جناب رفـسنجانی، شما را بوجدان آدمــی سـوگـند، این هـمه کشــتا رو زندان و شکـنجه، که فقط ظرف چند روز پس از این انتخابات ِمایه ننگ، که هــنوز هم بامر “ولــی فــقــیه” ادامه دارد، را درکـجای تاریخ ایران قبل از انقـلاب سراغ دارید؟ آیا اینهمه جنایت و آدمکــشی، پاسـخ بـحـقّ سـئوال این مردم سـتمدیده است، که میخواهند بدانند چه بر سر رْای هایشان آمده ؟ و حالا که معلوم شده که این “ولــی فـقـیه” ، بهردلـیلی که فقـط خودش مـیداند، یکی را از قبل تـعـین و تقـویم کرده !!! پس اینهمه شور و هـیجان ملـّت و اینهمه نمایش و مخارج رای گیری برای چه بود؟ و حالا اینهمه لشگرکشــی و آدم کشــی، برای ادامه این خیا نت ودروغ و دزدی برای چیست؟ جـز برای اینست که ذهن مردم را از توجه به عا ملین اصـلی این کودتا منحرف کنند؟ سـبحان الله، که قا تل طلبکار نیز شده!!
این سئوال اصـلی ملـتّ است که درسایه هوش ودرایت جمعی اش، بخلاف آنچه قاتل سـفـیه شان میپندارد، شعار”رای مارا پس بدین” به شعار” مرگ بر دیکتاتور” تبدیل شده، که البتــهّ صــحــیح آن ” مرگ بر دیکتاتوری” است. چرا که هدف جنبش ،تعویض دیکتاتور نیست، مـحو دیکتاتوری است. این ملت بیشـعور نیست. شاید این مـتولــّیان توانسته باشند باسوء اسـتفاده از احساسات مذهــبی مردم و یادادن اعانات وکمکهـای بی قـــید وشـرط، جــمعی از مردم ساده اندیش ویا فرصت طــلبانی را بحمایت از خود بخوانند، امــّا جمعـیّت های میلـــیونی که در شرایط پلیســی و زیر ضرب و شــتم و زندان و امکان مرگ، بخیابانها میریزند، نه تحریک شده خارجی اند و نه حتیّ ضد انقلاب ودین و اسلا مند. این مردم خوب میدانند که یک دولت گماشــته و ضـعیــف و نامـشروع، که با دروغ وتقــلــّب روی کار آمده و گوش بفرمان یک روحانی نمای، معـلول و دزد و دروغـگو وقا تل است، نمیتواند جاذب مدیران قابل برای اداره مملکت و مقابله با حملات قدرتهای خارجی، که شب و روز برای اسـتعمارایران در تلا شند، پایداری کــند. لذا بیم آن دارند که ایران یا تجزیه ویا بسرنوشت عراق و افغانستان دچار شود.

آقای هاشمی ، دیکتاتوری پرولاتاریا که صدها هزار نفر را، دریـخهای ســیبری و آبهای خـزر نابود کرد، بیش از ۷۰ سال دوام نیاورد و امپراطوری روســیّه (مبلــّغ ایده جهانشمول و حکومت واحد) در نسل ما نا بود شد. لـذا کاربرد شــیوه های استـــالیـــنی ویاری جستن از مشاوران روســی، برای سرکوب ملـتّ مسلمان ایران کارائی ندارد. امروزخبروتصویرهرکشـته وزخـمی این جنبش، بمدد هوش و پشـتکار جوانان این جنبش و پیشرفت تکنولوژی، ظرف چند دقیقه بر صـفحات تلویزیون ویا سایتهای کامـــپیـوتـری دنیــا منعکس میشود. بفـرض اینکه همه رسانه هارا تعـطیل کنند، فعالین راببند بکشند، دانشگاه راتعـطیل کـنند، مخابرات رافلـج کـنند، وسائل ارتباط جمعی راکنترل کنند، شب و روزازبلندگوهای دولتی دروغ بگویند، درزندانها شکنجه وتجاوزجنـسی کنند ! آخر تا کی؟
جناب ها شــمی ، کـمترخانواده ایست، در ایران، که قـبل ویا بعـد ازاین انقلاب، شــهــید ویا کشــته و معــلولی نداشــته باشــد. (مـتا ســّفانه بیشتر بعد از انقلاب)، تا جائی که شما این مردم را”شــهـید پرور” لقب داده اید. البــته شهـــدای ظــلم و جــهل خودتان. دیگر خیابان و کوچه،مدرسه و مید ان، دانشگاه و مـو سـّسات ، برای نامگذاری شـهدا کافی نیست. اقای خمــینی میـگفت : ” شاه گورستانهای ما را آباد کرد” . ایکاش آمارگرانی بودند تا ســند جنایات بعد از انقلاب را رقم میزدند تا کارنامه قتلهای سیاسی، قبل و بعد از انقلاب را پیش چشم این بی آبرویان میگذاشت! مگر میتوانید ۷۰ میلیون ایرانی را بکشید ویا زندانی کـنید، مبینید که دیر یا زود بر میخیزند. قریب چهل در صد این مردم زیر سی سال اند. اگر صدها نفر را در خیابانها گلوله باران کنـید، اگر جـــمعی را چـشم و دست بسـته از بامها بـزیر افکنـــــید، اگر شـکـــنجه گران پست تر از حیوان شما، به نا موس تنــی چـــند از زنان و مردان نستــوه ما تجاوز کـنـند، فـکر میکنــید این ملت ّ آرام میگیرد؟
آقای هاشــمی، شما از بیم احتمال در گیری و کشتارمردم، در نماز جمـعه شرکت نمیکنید. آیا شما فـقط نیازمند تریبون نماز جمعه ای هــستید که نمازگزارانش، بجای خـضوع و خـشوع، تسـبیح و اســتغفـار، بدرگــاه خداوند، بدادن شعارهای مرگ و نفــرت و حتیّ فـّحا شـی و اهانت، بهرکس و هر جا، مــقـّدمات و مقارنات و موخـّرات نماز “وحدت آفرین ” جمعه را بجای میآورند ؟ اگرچه بازتاب سـخن شما ، از موضع امام جماعت و صـحن دانشگاه اثر خاصّ خودرا دارد، ولی شما در هر جا که هسستید، حـتیّ در زندان منزلتان، اگر سـخن حـقّ را بگوئید ، دنـیا خواهد شنید. شما که فـعلا” در راس دو شورای تشخیص مصـلحت و خبرگان قرار دارید. با علم باینکه فلسفه وجودی چنین تشکیلاتی، بامر “رهبرهمایونی” ، و برای “حـفـظ حاکمّیت” است تا برای حــفــظ “حقـوق مردم” ، ولی در همان حـّـد قانون، میـتوانید پیـشنهاد عـزل رهـبـری را مـطرح کنید، فکر میکنید ســند کافی برای آدمکشی، دزدی، اعـتیاد ،بیماری ودروغگوئی ایشان ندارید؟ آیا متن خطبه تاریخی ایشان در نماز جمعه، بعد از اعلام انتخابات، برای اثبات اولــیـنّ مورد اتهام ایشان، یعــنی “فرمان آدمکشی”، کافی نیست؟ سـند اعــتیاد ایشان بمواد مـخدّ ر ضـدّ درد وداروهای عــصـبی دیگر را میتوانید ازآقایان دکتر منافی و دکتر فاضل که خوشبختانه مورد وثوق و هردو در سمت وزارت بهداری بوده اند ، بخواهـید، من هم تایــید میکــنم. اسناد مربوط بدروغگوئی و دزدی ایشان را هم شهدای اخیر، باخونشان بر صـحن خیابانها، و مادران داغد یده آنها، با اشکهایشان، بر گورهای گمنام بهشت زهـرا، سردخانه های کهریزک و در ورودی زندان اوین ، امــضاء کرده ا ند!
جناب هاشــمی ، آیا بعواقب سـکوت در مقابل جنایات و خشـونتهای این دزدان دروغگو، فـکر میکنید؟ امروز در اخبار شنیـدم که مسئول کمیته امنیـّت مــّلی ” رئیس جمهور قـّلا بی” لیستی را عرضه کرده و گفته است، که اگر این یازده نفر را از میان برداریم ، اوضاع آرام خواهد شد. آیا فکـر نمیکنـید یکی از آنها خود شمائید؟ آیا خـــّفه کردن کــرّوبی و موسوی و خا تمی وحتـی رضائی، سردارســپاه، اگر دست از مخالفتهایشان برندارند، برای اینها کار مشکلی است؟ آیا شاهد نبودید که در حیات خمینی، در همان آغاز انقـلاب ، مرحوم آیت الله لاهــوتی را زیر شکنجه کشـتند، فرزند ایشان، وحید را که داماد خود شما بود چطور از میان بردند؟ مرحوم آیت الله شریعتمداری دق کرد، آقای منتــظری منفور و خانه نشـین شده و آقای مهند س بازرگان، که پس از چهل سال مبارزه با رژیم شاه، زندان و تبعـیـد و تدریس در دانشگاه و تـحـقـیـق در اسلام و قرآن، بفـرمان خمینی، واز دست شما، مامور تشکیل اولـیّن دولت بعد از انقلاب شد، و آقای خمینی دولت اورا ” دولت امام زمان ” نامید، بعد از چند ماه مغضوب و خانه نشین شد و آیت الله دکتر گلزاده غفوری، در مخالفت با ولایت فـقـیه، در نخستین روزهای مجلس اول، گفت ” اینجا مجلس یزید است” و از آنروز تا بحال در خانه اش تحت نظر بوده، بچه هایش را کشــتند و دیدید کهبا مرحوم طالقانی و ســحابی چه کردند؟

آقای هاشــمی، این ملتّ درد زخمهای خمپاره، ویرانی موشک و مرگ و معلولــّیت، ناشــی از جنگ بیحاصل هشت ساله و ســختی معیشت و فقـر وبیچارگی حاصل ازاین همه سوء مدیریت ها را ، تـحـمـّل کرده، ولی زخـم اینهمه توهـین و تـحـــقـیر و تخفـیف و کشــتار و شـکنجه را، در قبال اعـتراض آرام خود، بخاطر دزدی رای و دروغگوئی، آقای خامنه ای و گمــاشـته اش احمدی نژاد را تـحـمــّل نمیکـند. بهمین دلیل زندان و شــکنـجه و مرگ را، بر این زندگی ذلــّت بار ترجــیح میدهد. باور کنید این حرکت مردمی “کاریکاتور حرکتهای قبل از انقلاب” که ارزیابی و نظر آقای خامنه ای است، نمیباشد.
جناب هاشمی ، بیائید در این ماه مبارک رمضان و ماه قـرآن، در این آیه شریفه و تکراری که در کتاب هدایت آمده، توجــهّ و تدبّر کــنید،
فـَمَن ا َظــلمَ مِـمّـن ِافـترَی عَـلیَ الله کـَـِذبا” (سوره انعام- آیه ۲۱) چه کسی ظالم تراز آن است که بخدا دروغی نسبت دهد.
قبل از اینکــه شما را هم خانه نـشین کرده ویا بشــیوه های خودشان از میان بردارند، برای رضای خدا، و جلوگــــیری از جنا یت وخونریزی بیشتر و حفظ ایران زمین، تکلیف این ظالمانی را، که نه تنها بخـدا و مردم بلکــه بخودشان نیز دروغ میگویند و رحم نمیـکــنند، معلـوم کنیــد. بیائید با پیشنهاد شورای تشـخیص مـصـلحت و فـتاوی مراجـع مسئول ، وائـمــّه جمـعـه، اسـا تید مــحترم دانشـگاه و روحانـیت مبارزی که صریحا” اظـهار نظر کرده اند، عدم صلاحیت و لیا قت این رهبری و دولت گماشـته اش را ، در خبرگان مـطرح کنید و این بت شکنی را، که از خصایص امام بر حـقّ، ابراهــیم (ع) است، انجام دهــید . مگـر این زند گی چـــه ارزشی دارد؟
مسئول این همـه قـتل و جنایت، نه فقـط در جنبش اخیـر، بلکه از بعد از انقلاب، نه احزاب اصلاح طلب و نه آقایان خاتمی و موسوی و کروّبی و رضائی ویا آزادگان دربند ونه دسیسسه ها و نقــشـه های خارجی اند. بلکه مسئولین واقعی کسا نی هستند که متن متعالی پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی را، که بتایید آقای خمینی نیز رسیده بود ، به عبارت “ولایت مطلـقه فقـیه ” آلــوده کردند. امروز این مردم بـزبان ساده و واضــح میگویند ما دولتی را میخواهــیم که منتخب خود ما باشد، حتــیّ اگر شما کاندید کرده باشید. ما انقلاب کردیم که دیکتاتوری ریشه کن شود نه شیخ را جانشین شاه کــنیم.

بیائید روز عـید فطر را، روز بازگشت بفطرت خدائیمان انتخاب کرده، تا اگر خبرگان تا آن تاریخ در عـزل رهـبری تردید کرد، در یک رفراندم عـمومی، ملــتّ رای بعـزل رهـبری داده و اداره مملکت را به منتخب خودبسپارد. و دولت منتخب با تکـیه بر بخشش و بزرگواری ملت ایران و تایید مردم، با اعلام عـفو عمومی، پیامبروار، از قتل و خونریزی بیشتر پیشگیری کند.

بمیزانی که در این تصــمیم گیری، رضای خداوند و تــقـوی از او را منظور دارید، برایتان آرزوی توفیق دارم.
حَـسُبنا َالله ِ وَنعِـَم الوَکیـل “.آل عمران آیه ۱۷۳

علی بهزاد نیا

Comments are closed.